مسئلۀ رؤیت حق تعالی که ناظر بر آیات قرآن کریم است، از جمله مهم ترین مباحث مورد توجه متکلمان اسلامی محسوب می شود. اما چگونگی مواجهۀ فیلسوفان اسلامی در تحلیل این مسئله با توجه به سابقۀ دینی آنها، دغدغۀ اصلی این پژوهش است. فلاسفۀ اسلامی مانند ابن سینا و سهروردی اگرچه به امکان دستیابی علم به خدا و ارتباط با حق اشاراتی داشته اند، اما به صورت مستقل در خصوص مسئلۀ رؤیت نظریه پردازی نکرده اند. البته بر اساس مبانی حکمت اسلامی از جمله فارابی و ابن سینا، مراد از رؤیت، نمی تواند رؤیت حسی مأخوذ در امور مادی باشد؛ بلکه منظور از آن، مرتبه ای از علم حضوری است. اما با بررسی آرای گوناگون و پراکندۀ حکمای اسلامی مانند سهروردی و به ویژه ملاصدرا، چنین استنباط می شود که انسان در مسیر تکامل و حرکت اشتدادی خود به مرتبه ای می رسد که می تواند حق را با قلب خود مشاهده کند. چراکه نفس تکامل یافته از طریق نور قلب، تجلی متکاملی بر عقل خواهد داشت و آن را برای دست یافتن به مراتبی بالاتر از مراتب عقل صرف، مهیا می سازد. ازاین رو رؤیت قلبی نوعی علم به خداوند و ارتباط با اوست. البته قلبی بودن رؤیت ناظر بر وجدانی و غیرمادی بودن این نوع از علم و ادراک است که برای واصلان به مقام عبودیت حاصل می شود. ازاین رو و به گواهی برخی از آیات، عقل با کمک قلب به مرتبه ای ورای مرتبه عقل محض وارد می شود. البته هر کس به اندازۀ سعۀ وجودی خود، می تواند به مرتبه ای از علم و ادراک نسبت به خدا برسد. درواقع نفس انسان بر اساس حرکت جوهری خود، باید مراحلی را طی کند و در این مسیر، عقل نظری و عملی خود را به تکامل برساند تا درنهایت با کنار زدن حجاب ها، البته به اندازۀ سعه وجودی و تجردی خود، به شهود و رؤیت قلبی حق دست یابد.